اقسام اسم
اسم عام - اسم خاص - اسم ذات - اسم معنی - اسم مفرد - اسم جمع - اسم نکره - اسم معرّفه - اسم بسیط ( ساده ) - اسم مرکّب ( آمیخته ) - اسم جامد - اسم مشتق - اسم آلت ( نام افزار ) - اسم مصغّر - اسم زمان - اسم مکان
اسم عام - اسم خاص - اسم ذات - اسم معنی - اسم مفرد - اسم جمع - اسم نکره - اسم معرّفه - اسم بسیط ( ساده ) - اسم مرکّب ( آمیخته ) - اسم جامد - اسم مشتق - اسم آلت ( نام افزار ) - اسم مصغّر - اسم زمان - اسم مکان
در اضافۀ ملکی میان مضاف و مضاف الیه رابطۀ ملکی برقرار است. یعنی مضاف الیه مالک و دارندۀ مضاف است.
مانند:
کتابِ علی - خانه ی من - دفترِ شما
نُه بار به کند و بند و زندان بودن
نُه طارم افلاک به گل اندودن
نُه قلّۀ قاف را به آهن سودن
به زان که دمی همدم نادان بودن
صائب تبریزی
بَلا: مصیبت، درد، رنج
بلا دیده: مصیبت دیده
بلا بر سر کسی آمدن: دچار رنج و مصیبت شدن
بلای اسمانی: مصیبت ناگهانی
بلای جان: موجب آزردگی و نابودی
بلاجو: خواهان بلا و فتنه
بلا رسیده: مصیبت دیده
*
بِلا: بدون
بلا عوض: بدون عوض
بلا استفاده: بدون استفاده
بلادرنگ: بدون معطلی
بلا رسم: بدون نشانه
*
اول شخص مفرد: می رفته ام
دوم شخص مفرد: می رفته ای
سوم شخص مفرد: می رفته است
اول شخص جمع: می رفته ایم
دوم شخص جمع: می رفته اید
سوم شخص جمع: می رفته اند
*
می ساخته ام - می ساخته ای - می ساخته است - می ساخته ایم - می ساخته اید - می ساخته اند
*
می شمرده ام - می شمرده ای - می شمرده است - می شمرده ایم - می شمرده اید - می شمرده اند
*
گل بسیار زیبا پژمرد. ( بسیار قید برای صفت است.)
این گل بسیار زیباست.( بسیار قید برای مسند است.)
زن عزادار بسیار گریست. ( بسیار قید برای قید آمده است.)
تند برخاستن و رفتن او مرا عصبانی کرد. ( تند قید برای مصدر است. )
*
دکتر حسن انوری: متولد 1312 در شهرستان تکاب آذربایجان غربی
دکتر حسن احمدی گیوی: متولد 1306 در گیوی، استان اردبیل، درگذشت 26 اردیبهشت 1391
کتاب مشترک: دستور زبان فارسی دو جلدی
*
دکتر حسن احمدی، دکتر حسن انوری، از شما استادان بزرگ سرزمینم سپاسگزارم که کتاب » دستور زبان فارسی » دو جلدی، سبب شد این وبلاک را شروع کنم. مطالب این وبلاک منبع خوبی برای علاقمندان به دستور زبان فارسی و دستور زبان ترکی آذربایجانی است.
دکتر حسن انوری، هر کجا هستی سلامت و سربلند و شاد باشی.
دکتر حسن احمدی گیوی، روحت شاد و مکانت بهشت برین.
با سواد: کسی که سواد دارد.
با خبر: کسی که از چیزی خبر دارد.
با ارزش: چیزی که ارزش دارد.
با ادب: کسی که ادب دارد. کسی که مودب است.
باهوش: کسی که هوش دارد.
عزیزینم نه یازار
الده قلم نه یازار
آتا - بابا سؤزودور
دوزگئتمه ین تئز آزار
*
آنام منه کور دئییب، گلیب - گئدنه وور دئییب
آنام دئدی باشارماسان، باجیم دئدی باشارماسان
آتا آنا رشوه سیز دوست دولار
*
در نوشتن مطالب این وبلاک از کتب درسی وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران - کتاب دستور زبان فارسی نوشته دکتر حسن احمدی گیوی و دکتر حسن انوری - مهدی معینیان - دکتر علی سلطانی گرد فرامرزی - فرهنگ فشردۀ سخن دکتر حسن انوری - فرهنگ معین - فرهنگ دهخدا - فرهنگ آذربایجانی نوشتۀ بهزاد بهزادی - دستور زبان ترکی نوشتۀ محمدصادق نائبی - فرهنگ ترکی نوشتۀ داشقین و … بهره می گیرم .